عنوان کتاب (فارسی): ساختن برای ماندن
عنوان کتاب (انگلیسی): Built to Last
نام نویسنده: جیمز کالینز، جری پوراس
نام مترجم: فضل ا… امینی
ناشر: فرا
سال و دوره چاپ: چاپ اول تابستان 1380، چاپ هفتم 1394
فهرست محتوا
معرفی کتاب ساختن برای ماندن
جری پوراس استاد دانشگاه استنفورد و جیم کالینز که در شرکت مککنزی از بزرگترین شرکتهای مشاوره مدیریت دنیا فعالیت کرده و همینطور مدتی هم مدیر محصول شرکت HP بوده است 6 سال روی این سؤال کار کردند که چه چیزی دلیل اصلی متمایز شدن شرکتهای برتر است؟
و نهایتاً حاصل کار آنها در سال ۱۹۹۴ در کتابی تحت عنوان «Built to Last» یا ساختن برای ماندن منتشر شد.
آنها برای یافتن پاسخ خود مطالعه جامعی را در خصوص شرکتهای برتر صورت داده و ویژگیهایی که منجر به تمایز این سازمانها از سایر شرکتهای عادی که صاحب منابع یکسانی بوده و تقریباً همزمان باهم شروع به کار کردهاند صورت دادهاند.
در ابتدای کتاب «ساختن برای ماندن» روش تحقیق و انتخاب شرکتهای مورد مطالعه مطرح شده است. قدمت شرکتها، قرار داشتن در لیست شرکتهای برتر فورچون، چندملیتی بودن و ایجاد تصویر ذهنی ویژه در ذهن مخاطبان از جمله ویژگیهایی است که در انتخاب شرکتها نقش داشته است.
18 شرکتی که کتاب ساختن برای ماندن به بررسی آنها میپردازد عبارتاند از:
- تریام
- امریکن اکسپرس
- بوئینگ
- سیتی گروپ
- دیزنی
- فورد
- جنرال الکتریک
- هیولت پکارد
- آی بی ام
- جانسوناند جانسون
- مایوت
- مرک
- موتورولا
- نورداستروم
- فیلیپ موریس
- پروکتر اند گمبل
- سونی
- وال مارت
کتاب ساختن برای ماندن در 11 فصل نحوه شکلگیری و تأثیری که هریک از این شرکتها بر جامعه و تولیدات کشور خود در وهله اول و بر شکلگیری و تغییر فرهنگها و تصورات جهانی گذاشتهاند را مورد بحث قرار میدهد.
همچنین 12 افسانه بیاعتبار در کتاب ساختن برای ماندن مطرح میشود که ضمن عنوان کردن آن، واقعیت موجود نیز به تصویر کشیده میشود. نتیجه بررسیهای کالینز و پوراس این بود که بسیاری از باورهای ما در مورد شرکتهای بزرگ و موفق و ماندگار الزاماً صحیح نیست.
افسانه اول: لازمه راهاندازی شرکتهای بزرگ، داشتن ایدههای بزرگ است.
واقعیت: شروع کار و راهاندازی هر شرکت با یک ایده بزرگ ممکن است فکری ناصواب باشد. از مجموع شرکتهای آرمانی فقط شمار اندکی کار را با فکر بزرگ آغاز کردهاند.
افسانه دوم: لازمه شرکتهای آرمانی، رهبران کبیر، آرمانگرا و فرمند است.
واقعیت: در شرکتهای آرمانی وجود رهبر فرمند و آرمانگرا اصلاً لازم نیست و حتی چهبسا در بلندمدت، وجود این نوع رهبران زیانآور نیز باشد.
افسانه سوم: اولین و مهمترین هدف شرکتهای موفق سودآوری است.
واقعیت: شرکتهای آرمانی مجموعهای از هدفها را باهم دنبال میکنند که پول درآوردن یکی از آنهاست، نه لزوماً هدف اصلی.
افسانه چهارم: شرکتهای آرمانی، همگی یک مجموعه مشترک از ارزشهای محوری صحیح دارند.
واقعیت: چنین شرطی برای آرمانی شدن شرکتها وجود ندارد. دو شرکت میتوانند ایدئولوژیهای کاملاً متفاوتی داشته باشند اما هر دو در جرگه شرکتهای آرمانی قرار داشته باشند.
افسانه پنجم: تنها چیزی که ثابت است تغییر است.
واقعیت: شرکتهای آرمانی بهشدت به اصول ارزشی خود وفادارند و بهندرت آن اصول را تغییر میدهند. این اصول مانند صخرهای یکپارچه، شالوده شرکت را تشکیل میدهد و بنابراین براساس مد روز دگرگون نمیشوند.
افسانه ششم: شرکتهای معتبر و سودآور، بیخطر حرکت میکنند.
واقعیت: درست است که احتمال دارد شرکتهای آرمانی در چشم دیگران محافظهکار و دستبهعصا جلوه کنند، اما این شرکتها از گزینش هدفهای بلندپروازانه و جسورانه نمیهراسند.
افسانه هفتم: شرکت آرمانی برای کارکردن جایی است بینظیر، بینظیر برای همه.
واقعیت: این شرکتها فقط به درد کسانی میخورد که کاملاً با دیدگاه و معیارهای شرکتهای آرمانی هماهنگ باشند. ورود افراد به این شرکتها از دو حالت خارج نیست. یا فرد با سازمان تناسب و هماهنگی دارد، که در این صورت میماند و رشد میکند و در این حالت از کار کردن لذت خواهد برد و یا اینکه چون ویروس محو و زدوده خواهد شد.
افسانه هشتم: پیشرفت شرکتهای موفق مرهون برنامهریزی راهبردی پیچیده و بینظیر است.
واقعیت: پارهای از پیشرفتهای این شرکتها در اثر تجربه، سعی و خطا، بهرهگیری از فرصت و تصادف بهدستآمده است. آنچه به نظر دوراندیشی و برنامهریزی قبلی میرسد و در بیشتر موارد حاصل اجرای سیاست سعی و خطا بوده است.
افسانه نهم: برای ایجاد دگرگونیهای بنیادی، شرکتها باید مدیرعامل خود را از بیرون انتخاب و استخدام کنند.
واقعیت: در هفده قرن سرجمع دوران حیات شرکتهای آرمانی فقط در چهار مورد مدیرعامل از بیرون انتخابشده و این اتفاق محدود به ۲۲ شرکت بوده است. در شرکتهای آرمانی به نسبت شرکتهای طرف مقایسه مدیریت درونزا بهشدت موردتوجه و اقبال است (نسبت 6 به 1)
افسانه دهم: فکر و ذکر شرکتهای موفق غلبه بر رقباست.
واقعیت: فکر و ذکر شرکتهای آرمانی، غلبه و تسلط برخویش است. در این شرکتها کامیابی و پیروزی بر رقبا هدف اصلی نیست بلکه در اثر بهبود مستمر، آنها بهخودیخود به این هدفها نیز میرسند. آنها هرگز به دستاوردها قانع نبوده و آن را کافی ندانستهاند.
افسانه یازدهم: نمیشود هم خدا را خواست و هم خرما را.
واقعیت: شرکتهای آرمانی خود را اسیر سرپنجه استبداد “یا” نمیکنند گرچه ظاهراً باید بین اینوآن یکی را انتخاب کرد و نمیتوان درآنواحد هر دو را باهم داشت. نویسندگان کتاب ساختن برای ماندن این نظریه را رد میکنند که باید یا ثبات را انتخاب کرد یا پیشرفت را، یا فرهنگ آیینی یا استقلال فردی را، یا مدیریت درونزا یا دگرگونی بنیادی را، یا رویههای محافظهکارانه یا هدفهای شجاعانه و بزرگ را، یا پول درآوردن یا پایبندی به اصول و ارزشها را، بلکه برعکس آنها به اصالت “و” معتقدند و بهطور همزمان هم این را دنبال میکنند و هم آن را.
افسانه دوازدهم: آرمانی شدن شرکتها، اساساً مرهون بیانیه آرمان انتخابی آنهاست.
واقعیت: منزلت و توانمندی کنونی شرکتهای آرمانی منحصراً پیامد بیانیههای آرمانی آنها نیست. علت بزرگی آنها نوشتن انواع بیانیه آرمان، اصول ارزشی هدف غایی، رسالت و امثال آن نیست. تدوین بیانیه یک گام از هزاران گامی است که درراه ایجاد شرکتهای آرمانی برداشته میشود.
مروری بر عناوین فصول یازدهگانه کتاب «ساختن برای ماندن»
فصول کتاب ساختن برای ماندن به ترتیب عبارتاند از: فصل اول؛ بهترین بهترینها، فصل دوم؛ ساعتسازی، نه ساعت گویی، فصل سوم؛ آنچه از سود مهمتر است، فصل چهارم؛ حفظ جهانبینی/ مداومت در پیشرفت، فصل پنجم؛ هدفهای بلندپروازانه، فصل ششم؛ فرهنگهای شبهدینی، فصل هفتم؛ انتخاب شایسته، فصل هشتم؛ مدیریت درونزا، فصل نهم؛ پیشرفت حدومرز ندارد، فصل دهم؛ پایان آغاز، فصل یازدهم؛ انتخاب آرمان.
با در نظر گرفتن تغییرات دنیای کنونی، آموزههای استخراجشده از کتاب ساختن برای ماندن میتواند بهعنوان راهنمایی مناسب برای مدیران و کارآفرینان و همچنین دانشجویان رشتههای مدیریت و کسبوکار استفاده شود.
برای مطالعه بیشتر
در بخش خواندنیهای وبسایت راچونه، مقالهها، جستارها و کتابهای مختلفی را در حوزه مدیریت برای شما گردآوری کردهایم.