عنوان کتاب ( فارسی): هنر یک استراتژیست
عنوان کتاب (انگلیسی): The Art of Strategist
نام نویسنده: William A. Cohen
نام مترجم: امیررضا خاکی، مهرداد مظفری
ناشر : AMACOM (سازمان مدیریت صنعتی)
سال و دوره چاپ : 2004
تلخیص: محمّدحسن متوسلی
مروری بر کتاب:
ویلیام کوهن استاد مدیریت، بازرگانی و استراتژی است و رئیس دو دانشگاه خصوصی و یک دانشگاه نیز بوده است. وی همچنین فرماندهی نیروی هوایی ایالات متحده را در کارنامهی اجرایی خود دارد. کوهن برای تدوین استراتژی صحیح اهمیت بالایی قائل است به طوری که اعتقاد دارد اگر یک استراتژی، بد یا نادرست تدوین شده باشد، تنها کاری که یک اجرای خوب میتواند انجام دهد، این است که نتیجهی یک استراتژی بد را بدتر کند. یک استراتژی بد ممکن است است که موفق شود، اما بهتر است که شکست بخورد. در ابتدای کتاب با نقدی تند نسبت به سایر استراتژیستها سخن خود را آغاز میکند؛ «هر مطلبی که همه میدانند بطور معمول نادرست است. باید اذعان کرد بیشتر توصیههای ارائه شده توسط استراتژیستهای کسبوکار در بسیاری از موارد به وضوح غلط هستند. من در نوشتن این کتاب مجبور شدم خلاف جهت بسیاری از این مطالبی که همه میدانند، بروم». وی با توجه به سوابقش در دنیای ارتش، دنیای کسبوکار و هیئت علمی دانشگاه، در تلاش بوده است تا مضمون استراتژی کسبوکار را با رویکرد نظامیاش درک کرده و بتواند شرح دهد. هر چند معتقد است که تلاشها برای نسخهبرداری از جنگ به عنوان الگوی یک استراتژی کسبوکار، با شکست روبرو میشود.
کوهن در مورد نگارش این کتاب این گونه نوشته است «این کتاب حاصل تلاش عاشقانهی من است. یکی از کتابهایی است که مدتها قصد داشتم بنویسم و تحقیقاتی که در این کتاب بکار گرفته شده، حاصل بیش از دو دهه تجربه است. من سعی کردم کارهای متفکران بزرگ هزاره را چه نظامی و چه غیر نظامی روی استراتژی، در ده اصل اساسی تلفیق کنم». کوهن اعتقاد دارد که این 10 اصل اساسی استراتژی جامع و فراگیر است؛ نهتنها در جنگ و در کسبوکار، بلکه در بازیها، سیاست و حتی عشق نیز کاربرد دارد.
در بخش اول نقدی جدی بر کمّیسازی فرایندها و تعیین استراتژی به وسیلهی آنها وارد میکند. کوهن با بیان اینکه اغلب کسبوکارها از همین شیوه برنامهی استراتژیک خود را مدون میکنند، ولی باور دارد که شرایط کسبوکار خیلی پیچیدهتر از این است که از این طرق بتوان یک استراتژی موفق قابل نسخهبرداری بدست آورد و این را یک حقیقت میداند که اگر اصول اساسی استراتژی به گونه مناسبی بکار گرفته شوند، همیشه میتوان به آنها اطمینان داشت. تجزیه و تحلیلهای کمّی باید راهنمایی برای تدوین استراتژی باشند، نه اصول حاکم بر آن. به همین خاطر هشدار میدهد که از استراتژیستهایی که در مورد عددها و رقمها حرف میزنند، دوری کنید!
اصل 1: بطور کامل به یک هدف معین و روشن متعهد باشید (Commit Fully to a Definite Objective)
هر طرفی را که نگاه کنید مردمی را میبینید که منطق به آنها حکم میکند نباید کارهایی را انجام دهند که سعی در انجامش دارند، اما آنها از هدف خود دست برنمیدارند و به هدف مشخص خود پایبند هستند و در نهایت مشاهده میکنند که به موفقیت خود نائل شدهاند. بنیان و اساس این نوع موفقیت بر یک اصل اساسی استراتژی استوار است؛ تعهد داشتن و پایبندی به یک هدف مشخص و روشن.
اصل 2: ابتکارعمل داشته باشید و آن را حفظ کنید (Seize the Initiative, and Keep It)
این اصل به اهمیت و دشوار بودن دستیابی به ابتکارعمل اشاره میکند. بدست گرفتن ابتکارعمل دلالت بر ریسکپذیری میکند، چراکه احتمال شکست وجود دارد. در صورت دستیابی به ابتکارعمل است که میتوان مزیت رقابتی ایجاد نمود و در صورتی که نتوان به آن دست یافت، بایستی همیشه حالت تدافعی داشت و حرکتها بر اساس عملیات رقبا تنظیم گردد. این اصل شامل دو نکته است که باید به هر دو توجه شود؛ دستیابی به ابتکارعمل و حفظ آن تا رسیدن به اهداف.
اصل 3: منابع خود را متمرکز کنید (Economize to Mass Your Resources)
اصل سوم بیان میدارد که بایستی منابع را در نقطه یا موقعیتی متمرکز کرد که ما را قادر بسازد حریف خود را شکست دهیم. شما نمیتوانید در همه جا قوی باشید و باید در یک نقطه متمرکز شوید. در هر شرایطی، برنده شدن مستلزم داشتن منابع بیشتری نسبت به حریف در موقعیتهای استراتژیک معین است. تنها راهی که ما میتوانیم برنده شویم این است که منابعمان از حریف بیشتر باشد. همه این منابع را متمرکز میکنیم و در زمان حیاتی از آنها بهره میبریم. ابتدا باید هدفهایتان را مشخص کنید و سپس منابع لازم را برای دستیابی به آنها متمرکز سازید.
اصل 4: موقعیت استراتژیک را شناسایی کنید (Use Strategic Positioning)
تمرکز و صرفهجویی هر دو اهمیت دارند، اما آنها فقط نیمی از ماجرا هستند و نیمهی دیگر آن، انتخاب موقعیت استراتژیک و تمرکز روی آن است، یعنی چهارمین اصل اساسی. موقعیتیابی استراتژیک، اصل تصمیمگیری و تعیین دقیق جاهایی است که باید صرفهجویی کرده و جاهایی که باید منابع خود را تجمیع و متمرکز کنید.
اصل 5: غیرمنتظره عمل کنید (Do the Unexpected)
در اصل پنجم توصیه میشود که استراتژیست کارهای غیرمنتظره انجام دهد. بکارگیری اصل غافلگیری میتواند در رسیدن به موفقیت شرکتها مفید باشد، حتی زمانی که رقبا گوی سبقت را ربودهاند. در عرصهی کسبوکار، انجام کارهای غیر منتظره بدون توجه به اندازه شرکت، محل یا موقعیت رقابتی شما، میتواند پیروزی آفرین باشد.
اصل 6: ساده فرض کنید (Keep Things Simple)
اصل ششم بیان میکند که همه چیز را ساده بگیرید. سادهترین حرکتها، بهترین است. شرکتهای بزرگ یکی پس از دیگری با مشکل مشابهی روبرو میشوند؛ «پیچیده کردن بیش از اندازه کسبوکار خود». بسیاری از برنامههایی که طراحی خوبی دارند در موقع اجرا با شکست روبرو میشوند، چرا که در اجرای آن پیچیدگیهای زیادی دارد. از این رو سادگی برنامههای عملیاتی به خودی خود قدرتمند و پر جذبه است.
اصل 7: همزمان راهحلها و جایگزینهای چندگانه آماده کنید (Prepare Multiple, Simultaneous Alternatives)
«معمای زندان» نمونهای از استراتژیای است که راهحلها و جایگزینهای مختلفی را در نظر میگیرد. برای موفقیت در هر استراتژی، هر قدر که استراتژی خوبی باشد، باید جایگزینهای متعددی وجود داشته باشند که همزمان قابل اجرا باشند. از آنجایی که به ندرت کارها طبق برنامه پیش میروند و رقبا همیشه آمادهی شکست شما هستند، در نظر گرفتن راهحلهای جایگزین ضروری محسوب میشوند.
اصل 8: برای دستیابی به هدف، از مسیرهای غیرمستقیم استفاده کنید (Take the Indirect Route to Your Objective)
این اصل بیان میکند زمانی که در یک موقعیت میزان رقابت بسیار بالاست و شانس حضور و پیروزی شما اندک است، بجای آنکه مستقیما وارد این موقعیت شوید، از موقعیتهای دیگر و غیرمستقیم استفاده کنید. این حرکت علاوه بر آن که دشمنان شما را گیج میکند، شما را به هدفتان نیز نزدیکتر میسازد.
اصل 9: زمانبندی و ترتیبگذاری را اعمال کنید (Practice Timing and Sequencing)
زمانبندی در کسبوکار اهمیت ویژهای دارد. انجام کارهای درست در زمان نادرست میتواند بدون نتیجه باشد و به هدر رفتن پول و زمان و سعی و تلاش منجر شود.
اصل 10: از موفقیت خود بهرهبرداری کنید (Exploit Your Success)
اولین اشتباهی که رخ میدهد «رها کردن پیش از رسیدن به پیروزی» است. هرگز نباید از استراتژی خود دست بردارید مگر اینکه صددرصد مطمئن باشید که این استراتژی به گونه عملی بیفایده و بدون نتیجه خواهد بود. در عوض باید یک استراتژی جدید برای دستیابی به هدف خود پیدا کنید. دومین اشتباهی که صورت میگیرد «شکست در بهرهبرداری از پیروزیها» است. شادکامی پس از پیروزی نباید مانع از بهرهبرداریهای پس از آن شود.
بخش آخر کتاب دارای چهار فصل است که به بکارگیری اصول استراتژیک میپردازد. در فصل یازدهم اهمیت سنجش محیط را مورد بحث قرار داده است. متغیرهای محیطی گوناگونی وجود دارد که هر رهبری باید آنها را برای توسعه استراتژی درست در نظر بگیرد. متغیرهایی همانند شخصیت رهبر، قابلیت رهبران، شرایط جغرافیایی، فرهنگ بازار، سیاست، رقابت و غیره.
در فصل دوازدهم، کوهن در رابطه با استراتژیهای بحرانی سخن میگوید. زمانی که شرایط طبق برنامهریزیهای شما پیش نرود، شما را دچار بحران میکند. در مواقع بحرانی است که استراتژیست بایستی از استراتژیهای بحرانی بهره بگیرد. برای تسلط بر اوضاع محیطی باید اقدام کنید. اقدام کنید تا کنترل را بدست بگیرید. یک استراتژیست بایستی در چنین شرایطی به سرعت اقدام به تصمیمگیری نماید و نباید منتظر کسب همه اطلاعات باشد. اطمینان داشته باشید که هرگز تمام حقایق را کسب نخواهید کرد.
فصل سیزدهم، کاربرد اصول به صورت علمی را تشریح میکند. یک استراتژیست نباید ده اصل اساسی را به صورت اتفاقی و تصادفی بکار گیرد، بلکه باید از آنها به روش علمی استفاده کند. موقعیت را تجزیه و تحلیل میکند و هر جا که لازم باشد اعداد را بکار میگیرد، اما اجازه نمیدهد این اعداد بر داوری او مسلط شوند. در فصل پایانی بر این موضوع تأکید میشود که اصول مطرح شده را بایستی به صورت یک کل نگریست و درکی جامع نسبت به آن داشت.
1 Comments
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
Your article gave me a lot of inspiration, I hope you can explain your point of view in more detail, because I have some doubts, thank you. 20bet