عنوان کتاب ( فارسی): دوره عمر سازمان: چطور از مرگ آنها جلوگیری کرده و امکان رشد آنها را فراهم آوریم
عنوان کتاب (انگلیسی):
Corporate Life Cycles: HOW AND WHY CORPORATIONS GROW AND DIE AND WHAT TO DO ABOUT IT
نام نویسنده: ایساک ادیزس (ICHAK ADIZES)
نام مترجم: کاوه محمد سیروس
ناشر : مرکز نشر دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران)
سال و دوره چاپ : چاپ سوم، 1381
تلخیص: مهدی احمدی
مروری بر کتاب :
تمامی موجودات زنده از جمله گیاهان، حیوانات و انسانها همگی از منحنی ( دورههای) عمر و یا سیکل حیات پیروی میکنند. این گونه موجودات، متولد میشوند، رشد میکنند، به پیری میرسند و نهایتاً میمیرند. سازمانها مانند موجودات زنده دارای منحنیهای عمر و یا سیکل حیات هستند. از یک طرف در هر مرحله از مراحل این دورهها با مشکلات خاص آن دورهها مواجه هستند و از طرف دیگر در مراحل گذار یا انتقالی بین این دورهها با مسائل و مشکلات از نوع خاص مواجه میگردند. که این مراحل رشد سازمانی در یک تقسیمبندی کلی به شرح زیر میباشند: 1- مرحله تولد 2- مرحله رشد 3- مرحله بلوغ 4- افول( مرگ یا پیری). مرحله ایجاد یا تولد اولین دوره از حیات سازمان است که سازمان هنوز ایجاد نشده و فقط به صورت یک ایده وجود دارد در این دوره تأکید بر ایدهها و امکاناتی است که که در آینده تحقیق آنها محتمل است و این مرحله نیاز به خلاقیت و نوآوری دارد و در واقع ایجاد یک کسب و کار متمایز و جدید متفاوت از رقبا. در این دوره سازمان ساکن است یعنی مانند وسیلهی نقلیهای که هنوز به حرکت درنیامده است، سازمان هم ایستاده و هنوز به حرکت در نیامده و نیازمند یک فکر یا ایده جدید برای حرکت میباشد. در این دوره سازمان از لحاظ مالی ضعف دارد و نیازمند سرمایهگذاری میباشد برای شروع کار به همین دلیل سازمان محدودیت منابع به خصوص منابع مالی دارد. در دوره بعدی از مراحل حیات سازمان که دوره رشد میباشد بر خلاف دوره قبلی که هنوز ایدهای وجود نداشت، ایدهها شکل گرفته و مورد قبول واقع شده است حال باید ایدهها به عمل تبدیل شده و سازمان بر مشکل کمبود نقدینگی فائق آمده و میزان فروش افزایش یافته است که در این مرحله سازمان نه تنها قادر به ادامه حیات است بلکه در حال توسعه و پیشرفت میباشد که این شرایط بنیانگذار سازمان به غرور و تکبر بزرگ دچار میکند. مرحله بعدی مرحله بلوغ میباشد در این مرحله سازمان دارای ساختارهای رسمی شده و اندازه سازمان هم گسترش یافته است و برای کنترل عملیات و افراد نیازمند تنظیم قوانین و مقررات میباشد تا بتواند کنترل های لازم را برای تحقق اهداف مورد نظر داشته باشد. و ارتباطات سازمانی در حالت سلسله مراتبی و عمودی شده و از سازمان دارای رسمیت بالا همراه با تمرکز و عدم تمرکز شده است. در مرحله پیری و مرگ هم سازمان دیگر قدرت انعطاف خود را از دست داده است، سیستمهای سازمانی به انتهای رشد خود که شروعی است برای اشاعه فساد سازمانی رسیدهاند و سازمان در این مرحله به تدریج روحیه خلاقیت و نوآوری را از دست میدهد. به تدریج که انعطافپذیری سازمانی کاهش میباشد کنترل سازمانی هم کاهش مییابد.
اما با توجه به شناخت این مراحل نقش مدیریت چیست؟ مدیریت باید در هر مرحله از حیات سازمانی تصمیم بگیرد و بتواند آن وضعیت را اداره و رهبری کرده و به درمان آن بپردازد مدیریت باید سازمان را به دورهی تکامل برساند و در آن دوره نگه دارد و این به معنای مدیریت و رهبری کردن میباشد. در واقع در هر مرحله از مراحل حیات سازمان نقش مدیریت شناخت و آگاهی نسبت به فرهنگ آن دوره و تصمیم گیری و رفتار متناسب با آن دوره میباشد. اما مدیریت هنگام تصمیمگیری چهار نقش عمده را دارد که بر کیفیت تصمیمات مدیریت در هر مرحله تأثیر میگذارد آن چهار نقش عبارتند از: 1- نقش تعیین هدف و روشن کردن فعالیت سازمانی با توجه به ارزیابی محیطی و شناخت SWOT 2- اداره کردن و مدیریت کردن آن مرحله از چرخه حیات 3- خلاقیت و نوآوری یا کارآفرینی سازمانی 4- هنر تلفیق و ترکیب کردن واحدها و بخشهای سازمانی. هر کدام از این نقشها در مراحل مختلف چرخه حیات سازمان متفاوت میباشد به عنوان مثال زمانی که تعهد به طور واقعی مورد آزمایش قرار گرفته و خطر پذیرفته میشود سازمان متولد میگردد. بعد از دوره جدید، اجرا مهمترین نقش را بر عهده دارد. همانند دوره ایجاد، نقش اداره کنندگی و یکپارچه سازی ( تلفیق) در درجه دوم اهمیت قرار دارند. وقتی نقش اجرا به آستانه خود رسید و تثبیت شد و تأمینکنندگان مشخص شدند و از جریان نقدینگی اطمینان حاصل شد مشتریان سفارشات تکراری خود را آغاز میکنند و مرحله اجرا با پیشرفت مواجه میشود لذا مدیر با نقش ادارهکنندگی روبرو میشود و این نقش در این مرحله یعنی مرحله بلوغ سازمان اهمیت پیدا میکند در این مرحله سازمان از توجه به نیازهای مشتریان خود کاسته و بیشتر بر کنترل فعالیت های درونی متمرکز میشود و سعی در بهبود فرآیندها برای افزایش سودآوری دارد. و در مرحله اخر، که مرحله افول سازمانی میباشد تقش ابداعی و کارافرینی مدیر اهمیت پیدا میکند و مدیریت باید برای این که بتواند بقای خود را حفظ کند به دنبال یک ایده و فکر جدید باشد و یا در بازاری متفاوت فعالیت خود را آغاز کند. از جمله عواملی که باعث پیری سازمان میگردد این است که عملکرد وظیفهای رهبری و مدیریت متناسب با دورهای از مراحل عمر که سازمان در آن قرار میگیرد، تغییر نیابد. در دوره تولد یک PE بزرگ لازم است، یک مهاجم، یک فرد رؤیایی اجرایی، کسی که میتواند با اتکاء به خویش سریعأ تصمیمات رؤیایی بگیرد. در دوره رشد کسی مورد نیاز است که تشکیلاتی عمل کند، کسی که بتواند مسیرها را مشخص و مجزا کند تا سازمان قادر به اتخاذ تصمیمات مناسب و مستحکم گردد. خطر در این است که رهبری که در یک دوره موفق بوده، این سنگر را برای دوره بعدی نیز هم چنان حفظ کند در حالیکه قادر به تأمین نیازهای سازمان در دوره جدید نباشد. و این از دلایلی مهمی در پیری و دوران افول سازمانی میباشد که حیات و بقای سازمان را به خطر میاندازد. بنابراین اگر رهبری و مدیریت تفکر استراتژیک نداشته باشد و توجهی به نیازهای محیطی خود نکند دچار محدود اندیشی میشود و این زمینههای لازم را برای گرایش به ثبات و عدم انعطاف پذیری فراهم میکند و باعث بحرانیتر شدن وضعیت عمر سازمان شده و سازمان را به مرحله افول و پیری نزدیک می کند. لذا برای بیرون آمدن از این مشکلات یکسری روشهایی در هر مرحله از حیات سازمان باید انجام شود مثلاً در مرحله طفولیت آنچه که اهمیت دارد تأکید بر نتایج و بی توجهی بر خلاقیت است. در این مقطع خطر آن است که بنیان گذار انگیزهاش را از دست داده و احساس کند که تحت کنترل قرار گرفته و به جز حس مالکیت نصیب دیگری ندارد. در این دوره توصیه میشود که هیأت مدیره داخلی کنترل امور را در دست داشته باشد. سازمان نیازمند منابع مالی و حقوقی است که از خارج از سازمان تأمین میگردد. در مرحله رشد مناسبترین درمان عبارت است از کمک رسانی به سازمان در شناخت مواردی که نباید انجام دهد.
2 Comments
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
Thank you very much for sharing, I learned a lot from your article. Very cool. Thanks. nimabi
Thanks for thr great article!