عنوان مقاله ( فارسی): چرا برنامه های انگیزشی نمی توانند کار کنند؟
عنوان مقاله (انگلیسی):
Why Incentive Plans Cannot Work
Kohn, Alfie.1993. Why Incentive Plans Cannot Work. Harvard Business Review (September-October 1993)
برچسبها (Keywords): Motivation, reward systems, Organizational behavior
تلخیص: فرشته محمدی
خلاصه مقاله:
مقاله بحث برانگیز هاروارد بیزنس ریویو در مورد طرح های تشویقی توسط الفی کوهن، به رشته تحریر آمده است. همچنانکه از عنوان آن نیز پیداست مقاله درصدد است بررسی نماید که چرا سیستمهای انگیزشی و تشویقی کار نمی کنند.
انطباق موقت:
اکثر مدیران به نیروی رهایی بخش پاداش اعتقاد دارند. با این حال، مجموعه ای رو به گسترش از شواهد نظر مخالف پشتیبانی میکند. تحقیقات نشان میدهد که، پاداش در تامین امنیت تنها یک چیز موفق است: انطباق موقت. هنگامی که پاداشها به اتمام میرسند، مردم رفتارهای قدیمی خود را از سر میگیرند. مشوقها (چیزی که روانشناسان آن را انگیزه بیرونی مینامند) نگرشهایی که زمینه رفتار ما هستند را تغییر نمیدهند. آنها تعهد پایدار به هیچ ارزش یا اقدامی ایجاد نمی کنند.
چرا پاداشها شکست می خورند؟
با این حال چرا اکثر مدیران به تکیه بر برنامههای تشویقی ادامه می دهند؟ زیرا پاداشها، تطابق موقتی ایجاد میکنند و پس از آن چنین به نظر میرسد که مشکلات حل شدند. ضمن اینکه اثبات این امر که آنها در دراز مدت آسیب زننده هستند کار سختی است! در ادامه به شش دلیل کوهن برای اینکه چرا سیستمهای پاداش کار نمیکنند اشاره شده است.
- پرداخت برانگیزاننده نیست. مطالعات نشان داده اند که اگر چه پول خیلی کم می تواند باعث انگیزش یا عدم انگیزش فرد شود اما ، این بدان معنا نیست که پول بیشتر موجب انگیزه بیشتر میشود. مطالعات همچنین نشان می دهد که زمانی که از مردم خواسته میشود تا در مورد چیزی که برای همکاران یا زیردستانشان مهم است حدس بزنند، پول معمولا در ابتدای لیست قرار دارد. اما هنگامی که مستقیما از فرد سوال می شود که خودت به چه چیزی توجه داری؟-پرداخت به طور معمول در رتبه پنجم یا ششم قرار دارد.
- تنبیه پاداش:مدیران این موضوع را که اعمال زور و ترس انگیزه را از بین می برد درک میکنند، اما بیشتر مدیران قادر به درک این نکته نیستند که این موضوع به همان اندازه در مورد پاداش نیز درست است. پاداش و تنببیه دو طرف یک سکه هستند و پاداشها نیز مانند تنبیه آشکار، قابل دستکاری هستند. در حقیقت مدیران با ارائه پاداشهای اقتضایی، زیردستان و رفتار آنها را کنترل میکنند. علاوه بر این، عدم دریافت پاداش، زمانی که فرد انتظار یافت آن را دارد از تنبیه غیرقابل تشخیص است، هرچه پاداش مطلوبتر باشد، از دست دادن آن منجر به تضعیف روحیه بیشتری میشود.
- پاداش منجر به گسیخته شدن روابط میشود. مطمئنترین راه برای از بین بردن همکاری، مجبور کردن افراد به رقابت برای پاداش یا به رسمیت شناخته شدن و یا رتبهبندی آنها در برابر یکدیگر است . بدین ترتیب در مقابل هر فرد برنده، افراد بسیاری وجود دارند که به آنها احساس بازنده بودن دست داده است. علاوه بر این، هنگامی که کارمندان بر سر تعداد محدودی از مشوقها رقابت کنند، به احتمال زیاد به یکدیگر به عنوان موانعی برای موفقیت خود مینگرند و این یک تهدید جدی برای سازمان است.
- پاداش، دلایل را نادیده می گیرد. عوامل بسیاری در عملکرد یک فرد نقش دارد. اما مدیران تمایل دارند تا در مورد اثر ویژگیهای یک فرد بر عملکرد مبالغه کنند، در حالی که به طور همزمان اثر محیط کار و عوامل دیگر بر عملکرد را درک میکنند. کوهن میگوید که مدیران اغلب از مشوق بهعنوان جایگزینی برای مدیریت واقعی و رهبری استفاده میکنند. برای مدیران این که به کسی بگویند که یک کارگر بد است، بسیار آسانتر از آن است که سعی کنند به او آدرس واقعی داده و مشکل را شناسایی نمایند.
- نویسنده همچنین معتقد است که پاداش موجب تضعیف ریسکپذیری می شود زیرا اگر پاداش قابل توجه باشد، افراد دقیقا آنچه از آنها خواسته شود را انجام خواهندداد و کمتر به ریسکپذیری و یا کشف فرصتها تمایل نشان میدهند، در چنین حالتی در حقیقت خلاقیت قربانی، پاداش میشود.
- پاداش همچنین موجب تضعیف علاقه میشود. اگر هدف تعالی باشد، هیچ انگیزه مصنوعی نمی تواند با قدرت انگیزه درونی رقابت نماید. علت اینکه افرادی کاری را بسیار عالی انجام کار میدهند این است که آن چه را که آنچه انجام میدهند دوست دارند نه چک پرداخت بابت آن کار را. آنچه تعجب آور است این است که پژوهشها بهطور مداوم نشان میدهند که پاداش، مانند تنبیه، منجر به تضعیف انگیزه درونی که منجر به عملکرد مطلوب میشود، میگردد. مطالعات انجام شده توسط روانشناسان نشان میدهد که دریافتکننده پاداش فرض میکند که اگر سازمان برای انجام این کار مرا تطمیع میکند پس این کاری است که من نمیخواهم آن را انجام دهم!
مفروضات خطرناک
نویسنده در پایان اشاره می کند که خارج از گروههای روانشناسی، تعداد کمی از مردم بین انگیزش درونی و بیرونی تمایز قائل میشوند. طرحهای تشویقی شکست میخورند چرا که آنها بر روی یک تئوری آشکارا ناکافی از انگیزه بنا نهاده شدهاند. پول کم می تواند موجب بیانگیزگی شود، اما این بدان معنا نیست که پول بیشتر منجر به ایجاد انگیزه بیشتر می شود. دادن وعده پاداش به کسی که به نظر میرسد انگیزه کمی دارد، شبیه دادن آب نمک به کسی است که تشنه است! پرداخت به افراد باید خوب و منصفانه باشد، و پس از ان باید به آنها کمک کرد تا همه چیز را در مورد پول فراموش کنند. مدیران باید از تغییر و تعدیل کارکنان با پاداش و مجازات خودداری کنند.