عنوان مقاله ( فارسی): مشاوره در مرز تخریب (ویرانی)
عنوان مقاله (انگلیسی): Consulting in the cusp of disruption
Christensen, Clayton M., Dina WangDerek, and Van Bever. 2013. “Consulting on the Cusp of Disruption.” Harvard Business Review.
خلاصه مقاله
مقاله صنعت مشاوره در مرز تخریب(Disruption) در سال 2013 در مجله هاروارد بیزینس ریویو منتشر شد. نویسندگان مقاله را با تغییرات صنعت مشاوره آغاز میکنند و به ارائه مثالی از شرکت مکنزی میپردازند. بعد از سالهای مطالعه و بررسی، در سال 2007 مکنزی تعدادی نوآوری در مدل کسبوکار خود ایجاد نمود که میتوانست نحوه تعامل بنگاههای مشاوره را با مشتریانشان تغییر دهد. راهحل مکنزی به یک دلیل بسیار مهم با سایر راهحلها متفاوت است. مبنای این راهحل سرمایه انسانی نیست؛ بلکه تمرکز آن بر داراییهای دانشی سخت (Hard knowledge asset) است. اما چرا مکنزی به چنین تغییری روی آورد؟ شاید راهحل مکنزی منجر به منفعت مالی بیشتر شود؛ ولی بهزعم نویسندگان این مقاله نیروی پیشران این قضیه بزرگتر از این است.
هدف راهحل مکنزی ایجاد مانعی بر سر راه تخریب بالقوه است. تحقیقات این پژوهش منجر به این نتیجه شد که نیروی مشابهی که مخرب بسیاری از کسبوکارها در صنایع مختلفی از استیل تا چاپ بوده است، در حال تغییر دادن دنیای مشاوره است.
نشانههای تخریب صنعت عبارتند از ظهور رقبای جدید با مدلهای کسبوکار جدید؛ انکار بازیگران جدید توسط بازیگران قوی صنعت و یا تمرکز بر فعالیتهای با حاشیه سود بالاتر؛ و بالاخره اینکه بنگاههایی که قبلاً محصولات خوبی ارائه نمیدادند، به کیفیتی دست یافتند که قابلقبول بخش زیادی از صنعت است.
مدل کسبوکار پایهای صنعت مشاوره طی 100 سال گذشته تغییر نکرده بود و همیشه شامل فرستادن افرادی باهوش به سازمانها برای یک دوره زمانی مشخص و ارائه راهحلهای مشکلات بزرگ مشتریان بود. قضاوت عملکرد شرکتهای مشاوره برای مشتریان آنها کار آسانی نیست. زیرا در مرحله اول آنها در موضوعاتی سراغ مشاور میروند که دانش کافی در مورد آن ندارند. در مرحلههای بعدی نیز با توجه به دخیل بودن متغیرهای زیادی همچون نحوه اجرا، تغییر مدیریت و گذشت زمان، این قضاوت آسان نیست.
چابکی بنگاههای مشاوره معروف به آنها اجازه داد که به خطر تخریب خیلی نرم واکنش نشان دهند. اما این ویژگیها در محیط جدید در حال ضعیف شدن هستند. هنوز زود است که در خصوص تخریب صنعت مشاوره نظر داد؛ چراکه تخریب یک فرایند است نه یک اتفاق.
بهزعم نویسندگان این مقاله، این تئوری چهار دلالت بر صنعت مشاوره دارد:
- همبستگی و تحکیم میان بازیگران اصلی این صنعت بهمرور زمان اتفاق میافتد که باعث قویتر شدن بعضی از بنگاهها و واژگون شدن بقیه میشود.
- رهبران صنعت وسوسه خواهند شد که به رقابت در سهم بازار از طریق رصد مشتریان بزرگ ادامه دهند. اما داستان واقعی در جای دیگری است؛ جایی که مشتریان کوچک حضور دارند.
- مرزهای سنتی میان خدمات حرفهای در حال محو شدن است و شرایط جدی فرصتهای نابی را در پی خواهد داشت.
- هجوم ثابت تکنولوژی های نوین (بیگ دیتا) مانند سایر صنایع، در صنعت مشاوره نیز غیرقابلانکار است.
در پایان هرچند نمیتوان پیشرفت قطعی تخریب در صنعت مشاوره را پیشبینی نمود اما با اعتمادبهنفس بالایی میتوان گفت بالاخره برخی از بنگاههای اصلی صنعت غافلگیر خواهند شد…