عنوان مقاله ( فارسی): نرواستراتژی
عنوان مقاله (انگلیسی):
Neurostrategy
Thomas C. Powell ,Strategic Management Journal Strat. Mgmt. J., 32: 1484–1499,2011
برچسبها (Keywords): مدیریت استراتژیک-علم عصب شناختی
تلخیص: منصور شیرزاد
خلاصه مقاله :
این مقاله به این پرسش پاسخ می دهد که آیا مدیریت استراتژیک به دانش عصب شناسی نیاز دارد؟
پژوهشگران استراتژی باید به فرصتهایی که علوم اعصاب رفتاری برای آنها ایجاد میکنند، خوشامد بگویند. دانش عصب شناسی در اقتصاد، بازاریابی، حقوق و سایر رشتهها جای خود را نقش کرده است و به تاثیر خود بر علوم اجتماعی ادامه میدهد. در مدیریت استراتژیک این دانش فرصتهای جدیدی برای پژوهشگران استراتژی فراهم میکند که سازههای خود را اعتباریابی کنند، فرضیات خود را آزمون نمایند، متغیرهای خود را اندازه گیری کنند و ایدههای خود را شکل دهند و این میتواند به ارتقاء تفکر و تاکتیک استراتژی منجر شود.
در حال حاضر، عصب شناسان موضع یابی در مغز را در سطوح مختلف رفتاری، بخشی، سلولی و مولکولی مطالعه و تحلیل میکنند. علوم اعصاب رفتاری شامل رشتههایی مانند اقتصاد عصب پایه و بازاریابی عصب پایه میباشد که فعالیت درون مغز را به خوشنامی، جایگاه، همکاری، اعتماد و نوع دوستی (عصب شناسی اجتماعی )، یادگیری، ادراک، حافظه و تصمیم گیری (عصب شناسی شناختی ) و احساسات، شهوات، عواطف و حالتهای انگیزشی (عصب شناسی عاطفی ) مرتبط میکند. آشکارا برخی از این حوزهها مسائل پژوهشی در مدیریت استراتژیک را نشانه میگیرند و امکان ارتباط بین استراتژی و عصب شناسی را اظهار میکنند.
موضوع استراتژی عصب پایه بر تاکید دیرپای استراتژی بر تصمیمگیری و ادراک مدیران عالی مبتنی است. مدیریت استراتژیک بر این فرض متکی است که تفکرات، احساسات و روابط اجتماعی مدیران عالی بر فعالیتها و عملکرد بنگاهها تاثیر میگذارد و تا اندازهای که شناخت، عاطفه و ادراک اجتماعی در مغز و سیستم اعصاب مرکزی قرار دارد، پژوهشگران استراتژی باید به فرصتهایی که علوم اعصاب رفتاری برای آنها ایجاد میکنند، خوشامد بگویند.